حسن علیشیری

حسن علیشیری

ترانه‌سرا، نمایشنامه‌نویس و مترجم
حسن علیشیری

حسن علیشیری

ترانه‌سرا، نمایشنامه‌نویس و مترجم

نامه‌ای سرگشاده به یک همسر گرامی!

 

فردا، 30 فروردین، دومین سالگرد آغاز هم‌سقفی و همراهی من و توست! برای من که روزگاری دقایق با تو بودن را از میان روزهای سنگین تنهایی جستجو می‌کردم و غنیمت می‌دانستم، دو سال با هم بودن، یعنی بهشتی که خوابش را هم ندیده بودم! دو سالی که به خاطرات خوش و تجربه‌های آموختنی گذشت. دو سالی که در آن دنیای واقعی را با تمام وجود لمس کردیم و فهمیدیم که با شعر و احساس و دوست‌داشتن‌ِ صرف، نمی‌شود چرخ زندگی را چرخاند اما بی همه‌ی این‌ها، زندگانی، زنده‌مانی است و تلاشی بیهوده برای نفس کشیدن!  

در تمام این دو سال پا به پای هم جنگیدیم و سنگر به سنگر جلو رفتیم. اکنون که سر بر می‌گردانم و راهِ رفته را نگاه می‌کنم، می‌بینم همه جا خدای خوب، خدای بزرگ، نه تنها دستان ما را گرفته‌، که ما را بر شانه‌های خود نهاده و از سنگلاخ سختی‌ها و مشکلات روزمره عبور داده است. می‌بینم اگر عشق نبود و دوست داشتن جایی در زندگی ما نداشت، توان انجام درصدی از آنچه انجام شده را نداشتم و «تو» انگیزه‌ی تمام تلاش‌هایم بوده‌ای و هستی و خواهی بود!  

... و چه باک از انتشار عمومیِ این احساس! بگذار از میان میلیاردها میلیارد صفر و یکی که مترجم خبرهای هولناک جنگ و کشتار و پیام‌آور مرگ هستند، این چند سطر از عشقی بگویند که در میان یکی از هزاران هزار خانه‌ی استیجاری این شهر بزرگ نفس می‌کشد و سختی‌های زندگی روزمره را تاب می‌آورد و به فرداهای روشن، امیدوار است. و مگر نه اینکه دوست داشتن را باید با صدای بلند اما نجیبانه فریاد زد تا تکثیر شود و جهان را بگیرد!
راستش را بخواهی، می‌خواستم برایت شعری بنویسم، دیدم حرفهایم در هیچ شعری نمی‌گنجد. آنچه تو دراین چند سال، سخاوتمندانه وقف «من» و «ما» و زندگی مشترکمان کردی را با هیچ شعری نمی‌توان سرود. پس ببخش دستان مرا و زبانم را که جز واژه، هیچ چیز دیگری برای به پای تو ریختن و تقدیم تو کردن ندارد. ببخش این شاعر بی‌شعر و این ترانه‌سرای بی‌ترانه را، که از شاعری تنها برایش اندوهِ گاه به گاه و دلتنگی‌های بی‌دلیل مانده و سکوتی که تو بزرگوارانه تحمل می‌کنی. ببخش که هرگز نتوانست آرام‌بخش خستگی‌هایت و مرهم درد شانه‌هایت باشد، تویی که خستگی راه و سختی کار و شلخته‌گی‌های تمام‌نشدنی مرا تاب می‌آوری و دم نمی‌زنی. 

...ببخش اگر این نوشته آنچنان که شایسته‌ی تو و چنین مناسبتی است شاعرانه نشد. واقعیت حضور من و تو در کنار هم، نفس کشیدنمان و عاشق ماندنمان، در جهانی که عشق را به پشیزی نمی‌خرد از هر شعری شاعرانه‌تر است. تنها این را بدان که مرد تو، تمام شعرهای عاشقانه‌ را و تمام خوبی‌های جهان را تنها برای تو می‌خواهد. تویی که شیرزن کار و کدبانوی خانه و بانوی ترانه‌های عاشقانه‌ی منی! از دیروزهای دور تا فرداهای همیشه!

 

ترانه‌ی آرامش

 

جهانم با تو آرومه، به سمت روشنی می ره
تموم شادمانی شو شب از تو وام می گیره

 

تو که باشی دیگه جنگی توی عالم نمی مونه
همه آرامش دنیا همین جاست توی این خونه

 

نه حرفام غصه آلوده نه بغضی تو گلو دارم
برای توست که می خونم، کنار توست که بیدارم

 

ستاره با تو نزدیکه، کنارت سختی آسونه
دلیل بی قراریمو کسی جز تو نمی‌دونه

 

کسی جز تو نمی‌تونه منو بشناسه از آهَم
بگیره غربتو از من، بشه اینگونه همراهم

 

کسی جز تو که همرامی مث عطر یه بابونه
مث شعری که تا آخر به یاد واژه می‌مونه

 

جهانم با تو آرومه، کنارت لحظه سرشاره
تموم مهربونی‌ها از آغوش تو می‌باره


ح.ع

نظرات 16 + ارسال نظر
روشنک یکشنبه 30 فروردین‌ماه سال 1388 ساعت 08:47 http://azeshgh.blogsky.com

هنوزم باورش سخته
هنوزم لحظه بی تابه
همین که زیر یک سقفیم
واسه من مثل یک خوابه....
تو عزیزترین سوقاتی خدا بودی! باورم نمی شه دو سال است که باهم زیر یک سقف نفس می کشیم! دو سال!!!!
همه لحظاتی که گذشت پر بود از تجربه، از با تو و در کنار تو نفس کشیدن...
برای شاکر بودن از حضورت ، از گرمای بی دریغ دستانت ، از آغوش مهربانت و.... رو به درگاه مهربانش چه باید بگویم؟
ممنونم از بزگ بی همتایی که تنهایمان نگذاشت و این جاده پر از سنگلاخ را زیباترین جاده دنیا کرد.
ممنونم از تو که بهترین همسر گرامی دنیایی، حتی با وجود تنبلک بودنت هنوز هم بهترینی!
ممنونم اجازه دادی با تو زندگی کنم!

عرشیا عشقی یکشنبه 30 فروردین‌ماه سال 1388 ساعت 19:27 http://eshghi.tk

سلام
امیدوارم شاد و سلامت باشی استاد جان
تبریک
و همچنین آرزوی پایداری و گسترش خوشبختی
ترانه هم خیلی با احساس بود
همیشه وقتی که برای همسرت می نویسی کاملا می شه حس کرد که از ته دل گفتی
ارادتمند عرشیا
وقت خوش

عیسا دوشنبه 31 فروردین‌ماه سال 1388 ساعت 17:44 http://www.moony.ir

خوش به حال دلتنگی تان!
.
پست قبل رو می خوندم... آره من هم فقط کار کیوان رو شنیدم ... *کی می گه زندون بده ...*...
امیدوارم بیشتر بشنویم ازت...
.
بر قرار باشی !!

محسن علیشیری دوشنبه 31 فروردین‌ماه سال 1388 ساعت 23:51 http://zolfbarbad.tk

همیشه موفق سلامت و خوشبخت باشید...

شهرام.م چهارشنبه 2 اردیبهشت‌ماه سال 1388 ساعت 10:47

بابا عاشق...مهربان همسر...ترانه سرا...شاعر
سلام خیلی زیبا بود مخصوصا از اون قسمت چه باک از انتشار...
بغضم ترکید.امیدوارم خوشبخت باشید و سال دیگه سه نفر
باشید

عرشیا عشقی چهارشنبه 2 اردیبهشت‌ماه سال 1388 ساعت 16:23 http://eshghi.tk

سلام
امیدوارم شاد و سلامت باشی
با ترانه ای از خودم به نام "اون ور خطای قرمز" به روزم
البته پارسال که گفته بودمش شما خوندی اون رو و بهش لطف هم داشتی
ولی این رو برای اطلاع عموم خدا بیامرز و عموم مخاطبین عرض کردم
ضمنا به خاطر کامنتت و راهنماییت ممنون
خیلی مخلصم
وقت خوش

مهدی نوروزی سیبنی (عدنان) جمعه 4 اردیبهشت‌ماه سال 1388 ساعت 10:58

سلام دوست عزیز
خسته نباشید
با ترانه ای به عنوان "منو حرفای رو دیوار" به روزم و شمارو به ترانگی دعوت میکنم
منتظر حضور و نظراتتون هستم
ضمنا لینک وبلاگتون رو به پیوندهام اضافه کردم در صورت تمایل میتونید لینک منم اضافه کنید.
موفق و پیروز باشید

محمد مهدی نقی پور شنبه 5 اردیبهشت‌ماه سال 1388 ساعت 14:03 http://taksir.blogfa.com

چقدر قشنگ:
؛... و چه باک از انتشار عمومیِ این احساس! بگذار از میان میلیاردها میلیارد صفر و یکی که مترجم خبرهای هولناک جنگ و کشتار و پیام‌آور مرگ هستند، این چند سطر از عشقی بگویند که در میان یکی از هزاران هزار خانه‌ی استیجاری این شهر بزرگ نفس می‌کشد ؛

موفق باشید...
با یک غزل به روزم...

عرشیا عشقی یکشنبه 6 اردیبهشت‌ماه سال 1388 ساعت 01:01 http://eshghi.tk

سلام
با "روز به یاد ماندنی" به روزم
راستی! چند وقت پیش ها خاطرات آدم و حوا را خواندم
واقعا ترجمه ی روان و شیوایی داشت. تبریک می گم
وقت خوش

عرشیا عشقی سه‌شنبه 8 اردیبهشت‌ماه سال 1388 ساعت 02:01 http://eshghi.tk

سلام
با "خلیج فارس" به روزم
سراغم بیا
وقت خوش

هامون جمعه 11 اردیبهشت‌ماه سال 1388 ساعت 02:39 http://haamun.persianblog.ir

کس نخواهم زند بر دل‌م دست،
که دل‌م آشیان دلی هست،
زآشیانم اگر حاصلی نیست،
من بر آنم کزآن حاصلی هست.

به قول معروف سلام...
و باز مثل همیشه خیلی زود خدا نگه‌دار...[گل]

عرشیا عشقی شنبه 12 اردیبهشت‌ماه سال 1388 ساعت 00:34 http://eshghi.tk

سلام
امیدوارم شاد وسلامت باشی حسن عزیز
با ترانه ای که چند لحظه پیش و به مناسبت روز معلم سرودم به روزم.
نام این ترانه هست "آقا معلم"
حتماِ حتما نظرت رو می خوام ها!"
اولین فرصت بخونش
ارادتمند: عرشیا

مهدی نوروزی سیبنی (عدنان) شنبه 12 اردیبهشت‌ماه سال 1388 ساعت 16:29 http://www.taranegi.blogfa.com

سلام دوست عزیز
با ترانه ای به نام ناقوس به روزم و منتظر حضور و نقد و نظرات شما هستم

پشت ِ اون مَردُمَکای ِ چشم تو
یه جزیرَس پُر ِ چیزای ِ قشنگ
منو تو قایق ِ دستامون - ببین..!
داره می رقصه کِلیسای ِ قشنگ


واسه ته مونده ی این گلو بپَر
روی برج دینگ و دونگِ ناقوس
تو به جای من بخون عروسکم
تو شبای خلوتِ اقیانوس

به امید دیدار

مونا برزویی سه‌شنبه 15 اردیبهشت‌ماه سال 1388 ساعت 22:46 http://mb2004.persianblog.ir

سلام . ان شا الله که سالهای سال در کنار هم عاشقانه زندگی کنید :)

شرقی جمعه 18 اردیبهشت‌ماه سال 1388 ساعت 15:50 http://www.sminaseresht.blogfa.com

سلام و درود بسیار

وای چقدر عالی بود ... قشنگترین کلام عاشقانه پر از صداقت و عشق ...

با ترانه ی بسیار زیبا و دلنشینی که تقدیم به روشنک نازنین کردید ...

چقدر در عاشقانه ها نفس کشیدن دل انگیز است ...

امیدوارم لحظه های بیشمار و دقایق بی نهایت و ساعات لبریز از عشق و شادمانی را در کنار هم به سر ببرید و این عاشقانه های صادقانه را تا ابد زمزمه کنید ...

بمانید همیشه

کوشا دلشاد شنبه 19 اردیبهشت‌ماه سال 1388 ساعت 13:06 http://www.koosha-delshad.mihanblog.com

با ترانه ی «پُک» خانه تکانی کرده ام همسایه، تشریف بیاورید.

هر پُک به تن سیگار، من رو به تو می بخشه

از اون ور شب تا من، عطر تو فقط پخشه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد