حسن علیشیری

حسن علیشیری

ترانه‌سرا، نمایشنامه‌نویس و مترجم
حسن علیشیری

حسن علیشیری

ترانه‌سرا، نمایشنامه‌نویس و مترجم

در نبودن تو

تو اگر نبودی
شعر هذیان بود
جای پرنده در لغت‌نامه خالی می‌ماند
نسل فرشته‌های بی بال منقرض می‌شد
خواب نوزادانِ انگشت به دهان مختل بود

 

اگر تو نبودی
شب از خود می‌گریخت
خانه بوی نان نمی‌داد
ترانه جز به نت سکوت زمزمه نمی‌شد
ارتباط با معشوق مورد نظر امکان‌پذیر نبود

 

تو نبودی اگر
جهان روی گسل زلزله بود
جاده‌ها به دره می‌افتاند
درخت‌ها برای هم کبریت می‌کشیدند
آرامش را باید از بازار سیاه می‌خریدیم

 

نبودی تو اگر
تو اگر نبودی
نبودی اگر تو
تو نبودی اگر
اگر تو نبودی
زبان به هم می‌ر
                        ی
                    خ
                   ت.
فارسی پنج حرف کم داشت!
 

(ح.ع)

نظرات 8 + ارسال نظر
عرشیا عشقی پنج‌شنبه 24 اردیبهشت‌ماه سال 1388 ساعت 00:59 http://eshghi.tk

سلام
خیلی با احساس و دوست داشتنی بود حسن جان
ارتباط با معشوق مورد نظر امکان پذیر نبود!
شاد باشی

رحمان خرامان جمعه 25 اردیبهشت‌ماه سال 1388 ساعت 15:42 http://shabkhooon.blogfa.com

با سلام
لینک کلیپ تغییر رو براتون گذاشتم( ورژن موبایل). دانلود کنید و در صورت تمایل برای دوستانتان بفرستید. سربلند باشیدhttp://www.4shared.com/file/105511066/fb8e4621/3gp-karoobi-tagheir_clip.html

روشنک شنبه 26 اردیبهشت‌ماه سال 1388 ساعت 07:50 http://azeshgh.blogsky.com

عالی بود بهترین...
بازی کلامی اش را دوست داشتم چه برسد به حس و حالش

علی کمارجی جمعه 1 خرداد‌ماه سال 1388 ساعت 00:39 http://kamareji.blogfa.com/

سلام
به روزم

خاتون جمعه 1 خرداد‌ماه سال 1388 ساعت 22:56 http://narsisy.blogfa.com/

واقعا اگر نبودی ...
خیلی زیبا و روان بود ..

و چرا فارسی ۵ حرف کم داشت ؟؟ چرا پارسی نه ؟؟

دل شنبه 2 خرداد‌ماه سال 1388 ساعت 10:56

به به!

امیرجمشیدی یکشنبه 10 خرداد‌ماه سال 1388 ساعت 13:27 http://amirjamshidi.blogfa.com

درود

بروزم !! سر بزنید

رهاتر از پرنده _ شایا تجلی جمعه 15 خرداد‌ماه سال 1388 ساعت 17:37

تقدیم به مهندس میرحسین موسوی

کاشف هندسه ی عبور صلح
آهنگ و تنظیم و خواننده : داریوش خواجه نوری

از دلِ سکوتِ سنگینِ زمان
مردی از عاطفه ی سرخ ِ زمین
مثل یه سرو بلند قد می کشه
واسه یک رویای سبز دلنشین


روی آرامشِ لحظه می طپه
قلبِ بحران زده ی ثانیه ها
می پیچه تو گوشِ سنگی ِ سکوت
قطره ی زلالی از جنسِ صدا


خالقِ عنصرِ جادوی هنر
عاشقِ حقیقتِ آیِنِه گی
رنگِ شفافِ حضور و اعتماد
واسه فصلِ انتخابِ ز ندگی


شاعرِ شعرِ بلندِ توسعه
تک درختِ باغ ِ فرهنگ و هنر
مر د میدان ِ علوم و اقتصاد
سرو آزاده ی مُثمِر ثَمر


یار و فرزندِ رشیدِ انقلاب
مردِ لحظه های بحرانی جنگ
کاشف هندسه ی عبور صلح
از نگاهِ ساکت و سردِ تفنگ


این روزا قلبشُ اتیش می زنه
شعله ی سرکش احساسِ خطر
اومده تا که بگه : فرصتی هست
واسه آبادیِ مرزِ پُرگُهر


شایا تجلی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد