چیدمانهای ادبی کیارستمی یا وقتی جلالالدین پیامک میزند |
بارها پیش از این تصمیم گرفتهام این وبلاگ متروکه را فعال کنم و نشده و گاهی بین یادداشتهایم فاصلههای چند ساله افتاده! از همین رو قصد دارم هر از گاهی مطالب و یادداشتهایی را که برای مطبوعات نوشتهام و پیشتر در جاهای دیگر چاپ شده در اینجا منتشر کنم. ××× این یادداشت در مهر ۱۳۹۰ در مجله "تازه" منتشر شده است ×××
«عباس کیارستمی» هنرمند مهمی است. حتا مخالفینش نیز نمیتوانند بر این گزاره چشم بپوشند و آثارش را، و تاثیری که این آثار بر دیگران داشته نادیده بگیرند. نگاهی به مجموعه مقالات و کتابهایی که دربارهی او در جهان منتشر شده نشان میدهد که این تاثیرگذاری محدود به مرزهای ایران نمیشود و نگاه او به هنر، به معنای عام کلمه و نه تنها سینما، بارها توسط منتقدان بهنام مورد بحث و بررسی قرار گرفته. این دانشآموختهی رشتهی «نقاشی»، فیلم میسازد، فیلمهای همکارانش را تدوین میکند، برایشان تیتراژ میسازد و طرح پوستر میزند؛ نمایشگاه عکس و اینستالیشن برگزار میکند؛ به ارائهی «روایتی» تازه از حافظ و سعدی و مولانا میپردازد و در «مدرنسازی» آثار کلاسیک به نیما میرسد که خود پدر نوگرایی در شعر معاصر است! پیداست که تمامی این شاخههای متفاوت هنری از نظر او تنها ابزارهایی برای خلق و برجستهسازی زیبایی و پرداختن به دغدغههای شخصیایش است. آنچه در کارنامهی هنری او فراوان دیده میشود «خطر کردن» است. تجربهی فضاهای جدید و پای نهادن در مسیرهای تازه، تجربههایی که همیشه موفق نبودهاند و در میان آنها خامدستیهایی نیز دیده میشود، تجربههایی که هوشمندانه از آنها سود جسته و در آثار بعدی تا حد زیادی جبرانشان نموده. این میزان سرک کشیدن به فضاهای مختلف هنری اغلب از سوی فعالان حرفهای رشتههای هنری با مخالفت و نقدهای تند و تیز روبرو شده، آنچنان که خود او در مراسم رونمایی کتاب «آتش» در جمع شاعران و اهالی ادبیات میگوید که «من با اینکه ۳۰ سال است که عکاسی میکنم اما هنوزعکاسان پاسپورت من را امضا نکردهاند و به گونهای هنوز به من به دیده تردید نگاه میکنند.» و البته حضور و تایید اهالی ادبیات را به نشانهی «امضای پاسپورت شاعریاش» میداند. آنچه در پی خواهد آمد نگاهیست به تجربههای اخیر او در ادبیات، که از سال 1385 با «حافظ به روایت کیارستمی» آغاز شد و در سال 1390 به «آتش-جزئی از کلیات شمس» انجامید.
یک «حافظ به روایت کیارستمی» نخستین و جنجالبرانگیزترین تجربهی کیارستمی در زمینهی ادبیات کلاسیک بود. کتابی که در سال 1385 توسط انتشارات فرزان منتشر شد و مورد استقبال مخاطبین و انتقاد شدید منتقدین قرار گرفت. «حافظ به روایت کیارستمی» دربرگیرنده ۶۴۷ نیم بیت از ۵۰۰ غزل حافظ است که در 18 فصل تدوین شده است: عشق و شباب، در مدحت معشوق، تمنای وصال، نسیم بهشت، در رفتن جان از بدن، شب فراق، شراب تلخ، عیب و نرمی، گفتگو در غیاب، غم عشق، اسرار عشق و مستی، پیام به معشوق، مژده وصل، شب قدر، هجران، دریغ، صاحب خبر و مقام رضا. کیارستمی در آغاز این کتاب سطری با نقل قولی از آرتور رمبو که «باید مطلقاً مدرن بود» به خوبی رویکرد خود را در انتخاب و چینش سطرهایی از غزلهای حافظ روشن کرده است. در این کتاب او سعی داشته با نگاهی مدرن و مینیمالیستی به اعماق غزلهای حافظ برود و سطرهای درخشان را با چیدمانی جدید برجسته کند و به رخ مخاطب بکشد. تا اینجای کار، با ایدهای نو و مبتکرانه روبروئیم اما مشکل اصلی از جای دیگری آغاز میشود: از نام کتاب! بسیاری از منتقدان، از جمله داریوش آشوری، در نقد استادانهای که بر این کتاب نوشت، علاوه بر انتقادهایی به ساختار، نحوه انتخاب، تقطیع و علامتگذاری کتاب، عنوان «روایت» را بر این کار نادرست دانسته و مینویسد: «اگر من بودم، نامِ این کتاب را میگذاشتم «حافظبازی»، یا کمی معنادارتر، امّا همچنان بازیگوشانه و طنزآمیز، «آلبومی از عکسهایِ حافظ»، یا «عکسهایِ حافظانه». زیرا هدفِ چنین کاری برایِ کیارستمی یا معنایِ آن برایِ او– اگرچه به روشنی گفته نشده– به نظر میرسد که چنین چیزی باشد، یعنی تصویرگریهایِ شاعرانهیِ حافظ را برجسته کرده باشد.» از سوی دیگر یادداشت تائیدآمیز حافظپژوه بزرگ، استاد بهاءالدین خرمشاهی، که به عنوان مقدمهی کتاب چاپ شده، نه تنها موجب تائید اهالی ادبیات نشد که انتقاداتی نیز به شخص ایشان به عمل آمد که چرا بر چنین کاری مهر تائید زدهاند و آن را «یک تنوع هنری مهم در کار و بار شعر و حافظ پژوهی» دانستهاند، به نحویکه ایشان چند سال پس از انتشار این کتاب در مقالهای که در ماهنامهی گلستانه (شماره 114-شهریور 1390) منتشر شد در توضیح چندبارهی یادداشت خود بر «حافظ به روایت کیارستمی» نوشت: «هنوز پس از گذشت حدودا پنج سال از من میپرسند چرا یا چه شد، که مقدمهای بر برگزیده ایشان از 600 و چند مصراع حافظ که برای اولین بار به صورت شعر نو، شکسته شده و زیر هم نوشته شده، نوشتهام. پاسخ را بارها گفتهام؛ گفتهام ابتکار جسورانه و خوشایندی بود. کار غفلتزدا و در عین حال سنتشکن بود، یعنی چین و شکن تازه دادن به سنت بود. حال خواننده و نیز من حافظ پژوه را خوش و خوشتر میکرد. هیچ پیامد منفیای نداشت. قدر همین یک ابتکار ایشان را بدانیم که برای اولین بار در تاریخ شعر فارسی، شعر کهن را به صورت شعر نو نوشت. از نظر محتوا، معنا را با کم و کوتاه آوردن، برجستهتر نمایانده بود. از نظر صورت هم طراوت و تازگی داشت.» کیارستمی با بهرهگیری از تجربیات پس از انتشار روایتش از حافظ، در دومین اثر خود از این دست، به سراغ سعدی رفت و این بار حاصل کار خود را «سعدی از دست خویشتن فریاد» نامید، کتابی که آن را انتشارات نیلوفر در زمستان 1386 منتشر کرد. اینبار بر خلاف تقسیمبندی موضوعی که در «حافظ به روایت کیارستمی» به کار گرفته شده بود و برخی آن را برخلاف روح غزلیات حافظ میدانستند، مصرعهای انتخاب شده بر به رسم دیوانهای کلاسیک بر اساس حرف پایانی ابیات منظم شده است و مصرعهایی نیز به شکل وارونه در انتهای برخی صفحات حروفچینی شده. «سعدی از...» بر خلاف «حافظ به روایت کیارستمی» نه تنها چندان مورد طعن و نقد منتقدان قرار نگرفت، که بسیاری به استقبالش رفتند و آن را ستودند، به ویژه اینکه کیارستمی با هنرمندی سطرهایی درخشان و کمتر شنیده شده از سعدی را برگزیده بود و با تقطیع مناسب به بزرگنمایی آنها پرداخته بود. به ویژه آنکه جز اهالی پیگیر و جدی ادبیات، بسیاری با چهرهی عاشقانهسرای سعدی، که او را در تمامی تاریخ ادبیات این سرزمین سرآمد عاشقانهسرایان کرده کمتر آشنا هستند و این مجموعه به صورت فشرده و موجز، خلاقیت بیبدیل سعدی در ساخت فضاهای عاشقانه را به رخ مخاطب امروزیِ شعر میکشاند. در سومین طبعآزمایی از این دست، کیارستمی سطرهایی از نیما یوشیج را برگزید و مجموعهی خود را «آب» نامید (نشر نظر-زمستان 1389). با توجه به ذات طبیعتگرای شعر نیما، کیارستمی در بسیاری از صفحات این کتاب با انتخاب سطرهایی کوتاه و چند کلمهای از شعرهای او، فضایی هایکووار ایجاد کرده، گرچه در مواردی دیگر و به دلیل موقوفالمعانی بودن سطرهای شعر نیما ناچار به نقل سطرهایی بیشتر و در برخی موارد تمام شعر شده است. از آنجایی که شعر نیما، به خودی خود، دست کم بیشتر از شعر حافظ و سعدی، مدرن است و به زبان امروز نزدیک؛ و از سوی دیگر این شعرها به خوبی و روانی توسط خود شاعر تقطیع شده، این مجموعه بیشتر به گزیدهای از نیما میماند تا خلق اثری تازه بر اساس آثار او. در میان چهار اثر اینچنینی که تا کنون از کیارستمی منتشر شده، «آب» را باید مهجورترین آنها دانست، که کمترین نقد و خبر دربارهی آن منتشر شده است. چهارمین تجربهی کیارستمی در این زمینه، «آتش (در باد)، جزئی از کلیات شمس» است که در دو جلد زیبا و نفیس در تابستان امسال توسط «نشر نظر» منتشر شده است. کیارستمی در این مجموعه بر اساس چاپ کلیات شمس به تصحیح بدیعالزمان فروزانفر، مصراع، بیت و در بسیاری موارد ابیاتی را انتخاب کرده و به صورت مقطع چیده است. با توجه به وزن ضربی بسیاری از غزلهای مولانا و مضمون حاکم بر آنها، در بخش عمدهای از کتاب، به ویژه در جاهایی که بیش از یک بیت انتخاب شده، تقطیع چندانی صورت نگرفته و چیدمان سطور بیشتر از آنکه به شعر نو یا آزاد شبیه شود همچون دوبیتی و چهارپاره است، به نحوی که گویا با غزلی کامل روبرو هستیم. کیارستمی در مراسم رونمایی کتاب، این شیوه را با «جامپکات» سینمایی قیاس کرده است. به نظر میرسد با توجه به تعداد بسیار زیاد غزلهای مندرج در دیوان شمس تصحیح فروزانفر، ۳۲۲۹ غزل، کیارستمی کار بسیار دشواری را در انتخاب و گزینش پشت سر گذاشته است تا مجموعهی موجود را گرد آورد، اما حاصل کار، به ویژه برای مخاطبی که در هیابانگ روزگار معاصر کمتر فرصت مراجعه به سطر سطرِ دیوان حضرت مولانا را ندارد مغتنم است.
دو سنت انتخاب و جمعآوری شعر و حکایت و سخنان حکیمانه، سابقهای طولانی در تاریخ فرهنگ ایرانیان دارد. استقبال از کشکولهایی با مضامین اخلاقی و عرفانی، از جمله کشکول شیخ بهایی، از دیرباز نشانهای است از علاقهی فرهنگدوستان و فرهیختگان این سرزمین به مطالعهی خلاصه و چکیدهی آثار بزرگان ادبیات. این سنت در دوران معاصر به شکل انتشار گزیدهی اشعار شاعران نوگرا تجدید حیات کرده است. بسیاری از همنسلان نگارنده، شعر معاصر را به کمک گزیده شعرهای به انتخاب «محمد حقوقی» که در دههی هفتاد توسط انتشارات نگاه منتشر میشد، شناختند. گزیدههایی که اغلب مشتمل بر بهترین آثار شاعر بود و گزینشگر با افزودن نقد و تحلیل، خواننده را در درک بهتر از کارنامهی شاعر یاری میکرد. گزینههایی از این دست به دفعات و به شکلهای مختلف در دهههای اخیر منتشر شدهاند اما وجه مشترک تمامی آنها درج کامل و بیکم و کاست اشعار انتخاب شده از شاعر یا شاعران مورد نظر بوده است. یکی از کاملترین مجموعههای اینچنینی کتاب «هزار و یک شعر» به انتخاب «محمدعلی سپانلو» است که توسط انتشارات کاروان در سال 1384 منتشر شد و گزیدهای از شعر نو فارسی (از مشروطه به بعد) است. آنچه تجربههای کیارستمی در زمینهی انتخاب و گزینش شعر را از تمامی گزیدههای پیش از خود متمایز میکند، انتخاب سطرها، و نه کل شعر، از شاعران کلاسیک و چینش شعر آنها به صورت شعر نو است. کیارستمی تمایل خود را به ارائهای تصویری مدرن از آثار کلاسیک از «حافظ به روایت کیارستمی» تا «آتش، جزئی از کلیات شمس» در سطرهایی که به عنوان مقدمه انتخاب کرده یا بر پشت جلد کتاب درج نموده به مخاطب یادآوری میکند؛ در «حافظ...» با نقل قولی از آرتور رمبو که «باید مطلقاً مدرن بود»، در «سعدی...» به عنوان مقدمه: «به مقتضای زمان اقتصار کن سعدی/ که آنچه غایت جهد تو بود کوشیدی» و در «آتش» به عنوان مقدمه: «طبع، چیزی نو به نو خواهد همی/ چیزِ نو، نو راهرو خواهد همی» و بر پشت جلد: «دلبری و بیدلی اسرار ماست/ کار، کار ماست، چون او یار ماست/ نوبت کهنه فروشان در گذشت، نوفروشانیم و این بازار ماست» از سوی دیگر در کنار تجارب کیارستمی در دیگر زمینههای هنری از جمله عکاسی و ارائهی اینستالیشنهای هنری، این چهار اثر مکتوب را میتوان نوعی اینستالیشن «چیدمان» ادبی دانست. گویی کیارستمی قصد داشته با استفاده از متریالی که از شاعران کلاسیک گرد آورده، اینستالیشنی شنیداری و دیداری خلق کند. این نگاه به ویژه در «سعدی از...» با سطرهایی که به صورت وارونه منتشر شده و استفاده از فونتی غیرمعمول بیشتر به چشم میآید. رویکرد مینیمالیستی کیارستمی در انتخاب و چینش شعرها نیز توسط خود او به پیامک زدن سطرهایی از شعرهای مورد علاقه به دوستان تشبیه شده: «پس از انتشار دو مجموعه حافظ و سعدی بارها دیدم که انتخابهایم من به صورت اساماس دست به دست میچرخید. شعرهای شمس هم همین قابلیت را دارد من چون اهل اساماس نیستم به مخابرات نرفتم و به جایش به انتشارات رفتم. شاید اگر من هم اهل اساماس بودم انتخابهایم را برای یکی از شما میفرستادم و رنج انتشار یک کتاب را هم نمیکشیدم درواقع من با رفتن به سمت انتشار این شعرها را برای شما اساماس زدم؛ پس اجازه بدهید همچنان برای شما اساماس بزنم.» به نظر میرسد کیارستمی در ادبیات هم، همچون سینما و عکاسی، مسیر خود را پیدا کرده، گزیدههایش از شاعران کلاسیک علاوه بر عوام دل بسیاری از خواص را نیز بهدست آورده و مجموعهی شعرهای هایکووار خودش، «باد و برگ» با استقبال روبرو شده. در این میان گذشته از آنکه باید همت و تلاش هنرمندانهی او را ستود، باید به این نکته هم توجه کرد که بسیاری از این خطر کردنها بیبهرهگیری از شهرت و محبوبیتی که او دارد، در سرزمین ما محکوم به شکست است.
البته نباید فراموش کرد که بعید است مجموعهی پیامکهای انتخاب شده از شاعران کلاسیک اگر از سوی فردی
غیر از کیارستمی منتشر میشد، جدی گرفته شده و مورد نقد و بررسی قرار میگرفت! از
همین روست که این آثار را باید تنها و تنها بر اساس شخصیت هنری عباس کیارستمی به
رسمیت شناخت. |