اگر «دعوت» را کارگردانی غیر از «حاتمیکیا» میساخت خیلی هم فیلم بدی نبود. میشد آن را تلاش و تجربهی یک کارگردان تازهکار برای ساخت فیلمی اجتماعی تلقی کرد و از بعضی لحظات به یاد ماندنی و چند بازی خوب، مثل بازیهای گوهر خیراندیش و مریلا زارعی، لذت برد. اما وقتی اسم «ابراهیم حاتمیکیا» به عنوان کارگردان در تیتراژ فیلم قرار میگیرد، توقعها بالا میرود. توقعاتی که در هیچ لحظهای از تماشای «دعوت» برآورده نمیشود. برخلاف آثار خوب «حاتمیکیا» مثل «آژانس شیشهای» و «روبان قرمز» هیچ سکانسی دلت را نمیلرزاند، با هیچ کدام از شخصیتهای پرتعداد فیلم - به جز شخصیتی که نقشش را گوهر خیراندیش بازی میکند، آن هم با کمک بازی خوب او و فیلمنامهی دقیق این اپیزود- نمیتوانی همذاتپنداری کنی. بعضی بازیها، مثل بازی محمدرضا فروتن بر اثر هدایت اشتباه کارگردان، بیش از آنکه ایجاد همدلی کند، کاریکاتورگونه است و مضحک به نظر میرسد. گویا قرار بود این اپیزود با بازی او و سحر جعفری جوزانی فضایی طنزآمیز داشته باشد تا از زهر موضوع تلخ فیلم بکاهد، اما حاصل کار وصلهیی ناجور در لحاف چهل تکهی «دعوت» است.
اما اگر نگاه سختگیرانه ی به وجود آمده از نام «ابراهیم حاتمیکیا» را کنار بگذاریم، «دعوت» نکات مثبت فراوانی نیز دارد. همین که یک کارگردان کاربلد و امتحانپسداده که میتواند همچنان در مورد جنگ فیلم بسازد و موفق باشد، به سراغ یک موضوع حاد و به نسبت تابو شدهی اجتماعی یعنی سقط جنین رفته قابل تقدیر است. و قابل تقدیرتر آنکه برای نوشتن فیلمنامهی خود، با آگاهی به ضعفی که در شناخت زنان دارد به سراغ یک فیلمنامه نویس زن، یعنی چیستا یثربی رفته است. حاصل همکاری این دو اگرچه شاهکار نیست، فیلمنامهایست که با اجرای بهتر میتوانست یکی از فیلمهای خوب اجتماعی سالهای اخیر باشد.
همین که زنان منفعل فیلمهای حاتمیکیا، از موضع انفعال خارج شدهاند و طغیانکی میکنند نشان میدهد او به جامعهی خود نزدیکتر شده و دوباره میتوان روح زمانه را در آثار او جست.
خلاصه اینکه «دعوت» فیلم خوبی نیست، اما برای ورود یک فیلمساز صاحب سبک به سینمای اجتماعی، شروع خوبیست. میتوان امیدوار بود حاتمیکیا با شناخت بیشتر از جامعه و بهره گرفتن از احساس و نگاه اصیل خود، اعتباری همارزِ آنچه در سینمای جنگ دارد، در سینمای اجتماعی نیز بدست آورد.
پ.ن: نه اینکه فیلم جنگی نمیتواند اجتماعی باشد! بهترین فیلمهای جنگی-اجتماعی این سینما را حاتمیکیا ساخته. بهترین پیوند میان شهر و جبهه در آثار اوست، به ویژه آثاری که به عواقب جنگ میپردازد. در این یادداشت مرادم از سینمای اجتماعی و تازهوارد بودن حاتمیکیا در آن، سینمایی است که به مسائل روز جامعه میپردازد...
سلام
امیدوارم شاد و سلامت باشی
این فیلم رو هنوز ندیدم پس ترجیح می دم چیزی راجع بهش نگم
به روز نه، ولی به دیروزم!
با بارون
فرصت کردی این طرفا بیا
وقت خوش
منم فیلم رو هنوز ندیدم ... ولی تعریفی هم نشنیدم، ولی از اونجایکه کارای حاتمی کیا رو دوست دارم این فیلمش و حاشیه هاش برام جالب بود. هرچند خود حاتمی کیا به دفعات گفته بود که فقط فیلم درباره جنگ نمی سازد ولی خوب تا قبل از دعوت فرصتی نبود.
امیدوارم فیلم های بعدیش از این بهتر باشد.
خوب نوشتی...
شاد باشی.
دعوت حاتمیکیا به هیچ وجه فیلم تاثیرگذاری نیست، برخلاف اغلب کارهای حاتمیکیا مخاطب را با خودش درگیر نمیکند و دنبال خودش نمی کشونه..شاید انتظار ما از حاتمی کیا بیشتر بود و شاید باید به قول تو با همان دید اولین ساخته کارگردانی که محیط های جنگی و مردانه همیشه حرف اول فیلم هایش بود و حالا به بزرگترین معضل زنان روزگار پرداخته ، نگاه کرد که از این منظر شاید با کمی دقت و وسواس فیلم اجتماعی تلخ و خوبی هم از آب در می امد...
در کل جز اپیزود گوهر خیر اندیش باقی لحظه ها هراسی در دلم نیانداخت.
شاد باشی عزیزم و امیدوارم فرصتی دست بدهد تا کنعان تکه پاره شده را ببینیم.
صدای قلب نیست
صدای پای توست
که شب ها در سینه ام می دوی
کافی ست کمی خسته شوی
کافی ست بایستی(گروس عبدالملکیان) من هم همپای تو می ایستم به احترام این همه تصویر سازی زیبای گروس
سلام.
ممنونم.
امیدوارم در دنیای مجازی بمانید ، با وجود تمام کم لطفی هایی که وجود داشته و دارد.. نگذارید و نگذرید..
فیلم را ندیدم. ممنون از نقدتان.
سلام
این شعر گروس رو خیلی دوست دارم به خودشم گفتم
راستی! می خواستم ببینم به دستت رسید؟
خوندیش؟
منتظر دیدن نظرت هستم حسن جان
شاد باشی
وقت خوش
عمو جون! نغمه ثمینی نه. چیستا یثربی. اینا دو نفرن و به جز یه ث و یه ی شباهتی به هم ندارن .لااقل تیتراژ رو درست بخون.
تصحیح شد برادرزادهی ناشناس! ممنون به خاطر توجهتون!
سلام
دعوت رو دیدم تمام حرفهایت را تایید می کنم فقط در ادامه باید بگم که رضا بابک هم بانمک بود
و اما یه نکته! این چه فیلمی بوده که خانم شیدا صوفی باید هم توی اون زیر آب می رفته و 3 دقیقه نفسش رو نگه می داشته؟! هم اسب سواری می کرده؟! و هم اسکی؟! تصور می کنم با تمام احترامی که برای سرکار خانم یثربی هنرمند گران قدر قایلم باید بگویم برای نشان دادن سختی های یک زن بازیگر ناشیانه اغراق کرده اند!
البته می توان گفت چون کلیت فیلم تا حدی البته بسیار اندک به طنز گرایش دارد و از برخی هنرپیشه های این عرصه نیز استفاده شده قصد کمیک کردن داستان را با این کار داشته اند اما در این صورت نیز ناموفق بوده اند.
موفق باشی حسن جان
وقت خوش
سلام
انقدر برای نوشتن نظرم تو وبلاگت دست دست کردم تا نقدم چاپ شه البته باید اعتراف کنم که خودم انتظار چیز دیگری داشتم به هر حال باعث شد باز به حاتمی کیا امید وار باشم اگه دوست داشتین بخونیدش تو پیوند های روزانه وبلاگم هست هرچند میدونم که وقتتون احتمالا نمیذاره
سلام
با "آواز مسلسل" به روزم
اگه فرصت داشتی یه سری بزن خیلی وقته سراغ کارای من نیومدی!
با ترانه و آهنگ جدیدی از ساخته های خودم به روزم
امیدوارم که از شنیدنش لذت ببرید[گل]
رادیو سکوتتون مبارک. به امیذ سکوتی خوش صدا