1)
سفرهای نوروزی به من و همسر گرامی بسیار بسیار خوش گذشت. جای همهی شما خالی!
2)
سریال Lost را همزمان با پخش جهانیاش دنبال میکنیم. Prison Break را تا آخرین قسمت پخش شده دیدهایم. اواسط فصل 6 سریال 24 هستیم. Heroes را هم در اواسط فصل 3 رها کردهایم تا بعد از اتمام این فصل 24 ادامهاش را ببینیم. Alias را هم در نوبت تماشا داریم!!
راستش را بخواهید آن اوایل از اینکه تمام اوقات فراغتمان را به جای تماشای فیلمهای درجه یک هنری صرف تماشای سریالهای تلویزیونی میکنیم، عذاب وجدان داشتم. اما چند وقتیست به این نتیجه رسیدهام که اتفاقا دیر هم کردهایم و زودتر باید این پدیدههای شگرف دنیای سرگرمسازی را درک میکردیم. اهل فن در مدح و ذم این سریالها بسیار نوشتهاند و حتماً خواهند نوشت، نقداً این را داشته باشید که بسیاری از این سریالها آخر سرگرمی است.
دعای آخر: خداوندا مباد که تماشای دلبریهای «کیت» در Lost و هوشمندیهای «مایکل اسکوفیلد» در Prison Break و دلاوریهای «جک باور» در 24 ما را از مطالعهی آثار فخیم ادبی و تماشای شاهکارهای عظیم سینمایی دور سازد!!!
3)
چند وقت پیش داشتم آرشیو ترانههایم را مرتب میکردم که به نتیجهی جالب و البته ناامید کنندهای رسیدم. در سه چهار سال اخیر این بندهی حقیر 42 ترانه را برای اجرا به خوانندگان محترم واگذار کردهام، در حالی که تا امروز تنها 2 ترانه از من منتشر شده، که راستش را بخواهید اولی بدون اجازهی من بوده! حالا اینکه چرا این خوانندگان عزیز ترانهها را انتخاب کردهاند، هزینهی واگذاریاش را دادهاند اما منتشرش نمیکنند معلوم نیست. بسیاری از این کارها با وجود دریافت مجوز از ارشاد در مرحلهی پخش متوقف ماندهاند. نمیدانم ایراد از ترانههای مزخرف من است یا از شانس مزخرفترم و یا از سیستم معیوب تولید و پخش در بازار موسیقی؟! شاید هم هر سه!
به هر صورت بعضی از همکاران از جمله «کیوان رجبی»-که سه ترانه در آلبومش دارم- و «امیر فاتحی» خبر از انتشار آلبومهایشان در سال جاری دادهاند. خودشان که –البته از خوشقولترین و حرفهایترین دوستانم هستند-خیلی خوشبینند، من هم تلاش میکنم خوشبین باشم و در سال 88 پشت دستم را داغ بگذارم و با خوانندههای آلبوم اولی که اسپانسر ندارند، با سرمایهی شخصی آلبوم جمع میکنند و بدتر از همه در اخلاق و عمل آماتور و مبتدی هستند کار نکنم!!
4)
دلم برای بچههای خانهی ترانه خیلی تنگ شده! بابک صحرایی، علی احمدی، روزبه بمانی، اسد وجودی، ساناز صفایی، کوروش سمیعی، حمیدرضا صمدی، نیما کوکلانی، نادر بختیاری و ... افشین یداللهی، افشین سیاهپوش، سعید امیراصلانی و نیلوفر لاریپور هم که جای خود دارند! از جمع دوستان قدیمی تنها با یغما و کمی با میثم یوسفی و آرش افشار در ارتباطم. امیدوارم بشود روزی همه را دوباره دور هم جمع کرد...
دلتنگتم رفیق، دلتنگ یک حریق
دلتنگ لحظهای بیحسرت و دریغ...