1)
شغلم را عوض کردهام، با انسانهای خوبی سر و کار دارم و این در روزگار عجیب و غریب ما غنیمتیست. بزرگترین سختیاش دوری راه است، گرچه صد و ده کیلومتر رانندگی در روز فرصت خوبیست برای دوباره شنیدن همهی شعرخوانیهای شاملو. گاهی هم بعضی برنامههای «رادیو جوان» را گوش میدهم...البته آنهایی که روی اعصابم نباشد. «جلال سمیعی» برای «نفس عمیق» که عصرها پخش میشود، داستانکهایی را مینویسد که شنیدنیست. گاهی که اعصاب و روانم به هم ریخته «شاهین نجفی» گوش میدهم؛ باور کنید در ترافیک «همت» خیلی میچسبد!
2)
منتظر تولد دخترمان هستیم و اتاقش را میچینیم، حس غریبی دارد این کار. آنقدر دلنشین که در این واژهها نمی گنجد.
3)
رانندگی در ایران پدیدهی غریبیست، خیلیها در موردش گفتهاند و نوشتهاند و غر زدهاند. من هم تصمیم گرفتهام هر از گاهی در اینجا از تجربیاتم در بزرگراهها و خیابانهای تهران و کرج بنویسم. خدا را چه دیدید شاید خودش برای خودش نوعی «راهنمای رانندگی در ایران» شد!
درس 1:
چراغهای جلوی خودرو کاربردهای مختلفی دارد. سادهترینش این است که وقتی هوا تاریک میشود، آنها را روشن میکنند تا فضای مقابل راننده روشن شود. بنا بر اصول سادهی فیزیک این امر باعث میشود رانندگان دیگر خودروها نیز از وجود خودرویی که چراغهایش را روشن کرده مطلع میشوند و دست و پایشان را جمع کنند تا خدای نکرده تصادمی رخ ندهد. در ایران، روشن کردن چراغهای خودرو با میزان تسلط راننده نسبت معکوس دارد. به این معنا که هرچه راننده خود را رانندهتر بداند بیشتر از روشن کردن چراغها خودداری به عمل میآورد، به بیان دیگر نیازی به آنها نمیبیند. این امر در بزرگراهها از شدت بیشتری برخوردار است، تا جایی که روشنکردن چراغها اصلاً برای خیلیها اُفت دارد. این عده از رانندگان شریف معتقدند این کار نه تنها ضرری ندارد بلکه در مصرف برق خودرو هم صرفهجویی میشود!! وقتی هم قصد سبقت گرفتن دارند آنچنان چند بار توسط چراغهای زئون خود نوربالا میزنند که چشم رانندهی جلویی تا چند دقیقهای تار میشود و جایی را نمیبیند.
نکته 1: این نوع رانندگی، آنقدر در کشور ما رایج است که اصطلاح «حرکت با چراغ خاموش» وارد ادبیات سیاسی ما نیز شده است.
نکته 2: خلاصه اینکه مراقب خودروهایی که با سرعت 150 کیلومتر در ساعت و با چراغ خاموش ناگهان پشتتان ظاهر میشوند باشید. دست و پایتان را گم نکنید، در دل فاتحهای به روح پدر و مادر رانندهی محترم بفرستید و مسیر را برای ادامهی حرکتش باز کنید.
پس کسی هست که قصههای مرا بشنود :) داشتم فکر می کردم دختر شما دوتا چه شاعری بشود حسن آقا. سایهتان بالای سرش برقرار باشد.
چه عجب این وبلاگ که پرسه گاه هر روز من شده بود به روز شد! ممنون.
یه سوال: وبلاگ یغما گلرویی مدت زیادیه که به روز نشده؛ چرا؟
بازم ممنون.
سلام دوست عزیز. یغما مدتیه شعرها و ترانه های جدیدش رو تو صفحه ی facebook خودش می ذاره.
سلام
با یه ترانه به روزم< خوشحال میشم کارمو نقد کنید
تاپ تاپِ خمیر ، حسنی نمیر
تو باید باشی ، بشینی پاشی
روزِ ساطوره ، این یه دستوره :
" تو میدونِ مین ، جُف پاتُ ورچین"
دعوتین به کودکانه...
امیدوارم آنهمه حس دوگانگی و تردید در این کار جدید از بین بروند...
خودت همیشه می گویی که برای زندگی و + رانندگی در ایران باید به ما حق توحش بدهند!!!
و برای جلال سمیعی عزیز :
ممنون از لطفتان . مادرش که حس شاعرانگی ندارد شاید از پدر چیزی به ارث ببرد...
تولدش سبز .. مبارک باشه
سلام
به روزم با یه کار قدیمی دعوتید
سلام همکار سابق. منو یادتون میاد؟ یا از دل برود هرآنکه از دیده رود.؟ وبلاگتون جای خوبیه برای تنفس در هوای فرهنگ و هنر. خودتون و خانواده تون ( و مسافر کوچولوتون ) سلامت و پایدار باشید انشاءالله!
سلام مجدد! واقعا ممنون که بهم سر زدین. و از ابراز لطفتون ، هم خوشحالم هم شرمنده. با اجازه لینکتون میکنم. اگه شما هم دوست داشتین لینک بفرمایید. به امید دیدار واقعی و مجازی!!!
سلام دوست عزیزم
اول اینکه : بسیار خوشحالم که در این دنیای پر از غبار و دود هنوز زلال وشفافی
دوم اینکه: بسیار خوشحالم که در انتظار رحمت و نعمتی بزرگ از طرف پروردگار عزیزمان هستی.
سوم اینکه : دلم برات تنگ شده بابا کجایی، حالا ما طبع شاعری نداریم و حرف های قشنگ بلد نیستیم بزنیم شما باید ما رو ترک کنی . به روشنک عزیز تبریک بگو اگر چه زیارتشون نکردم.
چه جالب یعنی هنوز دخترتون به دنیا نیومده ؟؟؟ انگار قبلا نوشته بودی که داره میادش؟؟؟؟؟؟
افتتاحیهای برای شروع دوبارهی خانه ترانه و موسیقی با نام "آواژه"
با حضور دکتر افشین یداللهی
* ترانهخوانی
* اجرای موسیقی
* تقدیر از پیشکسوتان ترانهی اصفهان (بهمن رافعی- استاد سخا- ابراهیم اسماعیلی- مهدی ایوبی)
زمان: پنجشنبه 6 خرداد 1389
مکان: اصفهان، پل چمران، هنرسرای خورشید
دعوتید
http://wanted.blogfa.com
http://mohsenazadi.blogfa.com